نگرانی کرملین از سرایت تروریسم به مرزهای خود
دکتر الهه کولایی، مدیر گروه پژوهشی مطالعات اوراسیای مرکزی*
دیپلماسی ایرانی: مساله حضور روسیه در خاورمیانه به عنوان برشی مشخص از تاریخ تحولات سیاست خارجی آن کشور پس از فروپاشی نباید به عنوان یک تحول جدید تلقی شود. به دلیل اینکه بازگشت روسیه به خاورمیانه بسیار سریع اتفاق افتاد و روسیه این منطقه را در همان دهه اول پس از فروپاشی مورد توجه قرار داد. این اتفاق زمان بسیاری نیاز ندارد که روس ها پس از فروپاشی در آن فضا با واقعیت ها، منافع خاص و آسیب پذیری های خویش مواجه شوند و با امکاناتی که در پیگیری اهداف خود در سیاست خارجی دارند، رویکردی واقع گرایانه داشته باشند. گسترش ارتباط روسیه با کشورهای خاورمیانه بحث جدیدی نیست که به دوره سوم ریاست جمهوری پوتین مربوط شود، بلکه ابعاد این رخداد از همان دهه اول بعد از فروپاشی مشخص شد. آنچه به سیاست خاورمیانه ای روسیه مربوط می شود تحولات امروزی در تداوم تغییراتی است که در سال های پس از فروپاشی رخ داده است، اما اینکه چرا مسئله سوریه وارد این مرحله شده و دولت روسیه به اقدام نظامی در این منطقه متوسل شده، نقطه عطف این تحولات را شامل می شود.
به اعتقاد من باید با زاویه ای امنیتی به این موضوع نگاه کرد. در واقع تهدیدی که روسیه از ناحیه تحولات مربوط به بنیادگرایی اسلامی، دولت اسلامی، داعش و فعالیت ها و جذب نیروهای آن احساس می کند. شمار قابل توجهی از نیروهایی که جذب فعالیت تندروهای اسلامی تحت این عنوان شده اند از آسیای مرکزی، قفقاز، حوزه ولگا و شمال قفقاز همگی در سوریه فعال هستند. روس ها بنا بر تجربه بیش از دو دهه اخیر خود برای تأمین امنیت خویش به استفاده از ابزار نظامی روی آورده اند. این ابزار نظامی ابزار سنتی دیپلماسی روسی است و اتفاق چندان خاصی رخ نداده است که خارق العاده باشد. رویکردی که روس ها در استفاده از ابزار نظامی داشته اند رویکردی پایدار و تکراری است. اینکه امروز در سوریه از نیروی نظامی استفاده می شود، در ادامه روندی از تحولات رخ داده در دو دهه گذشته است.
اوج همکاری روسیه با آمریکا و غرب به خصوص در مبارزه با تروریسم به طور ویژه پس از ۱۱ سپتامبر رخ داده است. برای پرداختن به دیپلماسی کرملین حتما باید به خاورمیانه در مجموعه اولویت های سیاست خارجی روسیه توجه کرد. اسناد ثبت شده در روسیه کاملا گویاست و اولویت ها را مشخص می کند. یکی از مهمترین تهدیدات برای روسیه مسئله بنیادگرایی اسلامی است. روسیه جمعیت تقریبی ۲۰ میلیونی مسلمان را در خود جای داده است که به طور مشخص چند درصد آنها خود را طرفدار جریان سلفی معرفی می کنند. شاید خود این جریان سلفی گرایی در روسیه باعث شده است که ایران از این منظر اهمیت بیشتری پیدا کند زیرا ایران می تواند گونه ای ایمن از اسلام را به جوامع مسلمان روسیه ارائه کند.
دولت روسیه نسبت به روندهای دموکراتیک سازی تحت مداخله آمریکا و تأثیر آن چه در خاورمیانه و چه در مرزهای اوراسیا بدبین است. همراهی آنها با آمریکایی ها پس از حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر نیز تجربه های موفقی نبود. ماجرایی که در سال های بعد در جریان انقلاب های رنگی پیرامون روسیه رخ داد کاملا نشان می دهد که پروژه های مقابله با نفوذ روسیه و حاکم کردن جریان های غربی در جمهوری های پیرامون روسیه در حال شکل گیری است. در حوادث موسوم به بهار عربی نیز همین مداخلات و روندها در خاورمیانه شکل می گیرد و در اوج آن حوادثی است که با مداخله ناتو در لیبی رخ می دهد. این موضوع روسیه را نسبت به اهداف غرب چه در سوریه و چه در اوراسیا و مناطق پیرامونی بدبین تر از گذشته می کند.
روس ها برای خود حوزه هایی امنیتی تعریف کرده اند. آنها به شدت نسبت به مداخلاتی که در این مناطق صورت گیرد حساسیت نشان داده اند. ضمن اینکه از جانب غرب به ویژه از طرف آمریکا این حساسیت های روسیه به رسمیت شناخته نشده است و آمریکایی ها استراتژی مهار روسیه را به طور جدی دنبال کردند. آمریکایی ها تلاش کردند روس ها در مرزهای فدراسیون روسیه باقی بمانند که کاملا با دیدگاه و علائق مسکو در تضاد بوده است.
نکته مهم دیگر برای روسیه سرایت گرایش ها و فعالیت های رادیکال های اسلام گراست که به نام دولت اسلامی در سوریه فعالیت می کنند. اگر دولت بشار اسد در پرتو سیاست ها و برنامه ریزی های منطقه ای و بین المللی ساقط شود و اقتدار آن در سوریه از بین برود برای روسیه کاملا آشکار است که این عرصه مبارزه با نیروهای افراط گرا به داخل مرزهای امنیتی روسیه و حتی درون مرزهای فدراسیون روسیه انتقال پیدا خواهد کرد. بسیار روشن است که روس ها ترجیح می دهند این تهدید را همان جا در سوریه و در کانون آن دفع کنند. دفع این تهدید در خارج از مرزهای امنیتی روسیه در اولویت روس ها قرار دارد. برای پرداختن به سیاست خاورمیانه ای روسیه حتما باید در متن این تحولات، عامل آمریکا را مورد توجه قرار داد؛ تنظیم این رابطه می تواند در این حوزه ها معنا پیدا کند؛ آن هم به دلیل تقابلی که در این سال ها بین روسیه و آمریکا گسترش پیدا کرده است و به ویژه پروژه های دموکراتیک سازی که در فدراسیون روسیه ایجاد بی ثباتی می کند.
به نظر می رسد تلاش روسیه برای به نمایش گذاشتن چهره یک بازیگر قدرتمند است؛ همان چیزی که روسیه در سال های پس از فروپاشی اتحاد شوروی به سرعت به آن روی آورد که بتواند بازیگری قدرتمند و تأثیرگذار در بازی های بین المللی باشد، همان عاملی که آمریکایی ها حاضر به پذیرش آن نشدند. روس ها در جریان تعامل با آمریکا در بیش از دو دهه گذشته آموخته اند که آمریکایی ها حاضر به شناسایی منافع خاص آنها نیستند و از هر قدرتی با اجرای پروژه های دموکراتیک سازی برای بر هم زدن روابط قدرت در حوزه های پیرامونی روسیه استفاده می کنند. در این مسیر خود روسیه را نیز هدف قرار داده اند. این مسائل می تواند پایه ادراک بدبینانه شکل گرفته در روسیه باشد که سیاست های آن در خاورمیانه را نیز شکل می دهد.
* متن سخنرانی در نشست «دیپلماسی خاورمیانه ای روسیه»