مطالعات سیاسی و اقتصادی خاورمیانه

مطالعات سیاسی و  اقتصادی خاورمیانه

پیامدهای دیپلماسی هسته ای در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی

مذاکرات هسته ای ایران و گروه 1+5 بیش از آنکه تابعی از سیاست خارجی ایران یا آمریکا باشد، باید آن را در چارچوب نشانه ها و ضرورت های سیاست بین الملل تبیین کرد. هر موضوع سیاست بین الملل دارای آثار و پیامدهایی است که صرفا در شرایط بعد از مذاکره و نیل به توافق قابل بررسی خواهد بود. به همین دلیل است که توافق هسته ای ایران و گروه 1+5 صرفا در شرایطی قابل تحلیل است که بتوان درباره نتایج حاصل از آن گفتگو و محاسبه کرد. هرگونه فرایند سیاست بین الملل آثار خود را در محیط منطقه ای، بین المللی و راهبردی بر جا می گذارد.

واقعیت آن است که نشانه های مربوط به سیاست جهانی با برخی از نیازها و ضرورت های محیط منطقه ای و گروه های هویتی نیز پیوند می یابد. توافق هسته ای ایران می تواند آثار و نتایج متفاوتی در حوزه اجتماعی، منطقه ای و بین المللی بر جا گذارد. برخی از نظریه پردازان نیز بر این اعتقادند که هرگاه روندها و سازوکارهای کنش دیپلماتیک آغاز شود، آثار آن در طولانی مدت ادامه یافته و روندهای برگشت پذیر هرگونه تحول جهانی با مشکلات و محدودیت های زیادی روبرو خواهد شد.


توافق هسته ای ایران را می توان بر اساس نشانه های و پیامدهای آن مورد سنجش قرار داد. طی دو سال مذاکره هسته ای ایران و گروه 1+5، تحولات زیادی در سیاست بین الملل شکل گرفته است. نخستین نشانه این تحول را می توان در گسترش تضادهای آمریکا و اتحادیه ی اروپا با روسیه در تحولات اوکراین و کنترل شبه جزیره کریمه توسط روسیه دانست. نیروی دریایی روسیه به شبه جزیره کریمه نیاز راهبردی داشته  و به همین دلیل تحت هیچ شرایطی حاضر نخواهد بود تا موقعیت دریایی خود را محدود سازد. قابلیت نیروی دریایی روسیه تا حد زیادی به آبراه دریای سیاه بستگی دارد.


تحول دیگری که در روابط آمریکا و اتحادیه اروپا ایجاد شده را باید مرتبط با ظهور داعش و الگوی مقابله با نیروهای بنیادگرای تکفیری در منطقه خاورمیانه دانست. نیروهایی که دارای ریشه های اجتماعی گسترده ای بوده و با اندیشه اسلام سلفی پیوند دارند. اندیشه ای که می تواند زمینه های لازم را برای متنوع سازی قدرت بازیگران گریز از مرکز از خاورمیانه را به وجود آورد. اگرچه آمریکا و دیگر کشورهای غربی، در نقش یابی داعش مساعدت کردند اما جایگاه یابی این گروه در مرکزیت سیاست بنیادگرایانه می تواند مشکلات و مخاطرات زیادی را برای آینده روابط جهان غرب با کشورهای خاورمیانه ایجاد کند.


در فرایند گسترش بحران های منطقه ای، الگوی جدیدی از امنیت سازی در روابط ایالات متحده با کشورهای منطقه ای مشاهده می شود. در چنین شرایطی است که نقش ایران به گونه ای مرحله ای ارتقا پیدا کرده و زمینه ایجاد سیاست های متوازن منطقه ای اجتناب ناپذیر کرده است. سیاست منطقه ای ایران در جهت مقابله با گروه های تکفیری با راهبرد امنیتی ایالات متحده تعارض چندانی ندارد. به همین دلیل است که ایران از آزادی عمل قابل توجهی برای مقابله با گروه های تکفیری در عراق و سوریه برخودار شده است.


موضوع همکاری های اقتصادی و راهبردی ایران و روسیه را باید در زمره موضوعاتی دانست که در 15 ماه گذشته ارتقا پیدا کرده و زمینه گسترش روابط دوجانبه با ایران را به وجود آورده است. هم اکنون مباحثی مطرح می شود که به موجب آن ایران و روسیه باید برای تولید سوخت هسته ای با یکدیگر همکاری کنند. از آنجایی که این همکاری ها در خاک روسیه قرار می گیرد، بنابراین به گونه عملی حقوق هسته ای ایران را برای غنی سازی تحت الشعاع قرار می دهد.


** تاثیر توافق هسته ای بر حوزه اجتماعی سیاسی و ساختاری ایران


ساختار اجتماعی و اقتصادی ایران به دیپلماسی هسته ای نگرش مثبتی دارد. گروه های اجتماعی امیدوارند که تحریم ها برداشته شود. در حالی که برخی از نظریه پردازن رویکرد کاملا متفاوتی را مطرح می کنند. آنان بر این اعتقادند که امکان برگشت پذیری تحریم ها بیشتر از فرایند حذف تحریم ها امکان پذیراست. واقعیت آن است که امکان حذف تحریم ها در کوتاه مدت امکان پذیر نخواهد بود. مشکلات مالی، بانکی و تجاری ایران در روند بعد از تحریم ها نیز ادامه خواهد یافت.


به همین دلیل است که آثار تحریم در حوزه اقتصادی و اجتماعی به نتایج مورد انتظار جامعه، نخبگان و کارگزاران دیپلماسی دفاعی منجر نخواهد شد. روند تحریم ها ماهیت پردامنه و نهادینه شده دارند. برگشت پذیری تحریم ها صرفا در شرایطی امکان پذیر است که آژانس بین المللی انرژی اتمی در فرایند راستی آزمایی به تایید تمامی فعالیت های راهبردی ایران بپردازد.طبیعی است که تحقق چنین اهدافی در کوتاه مدت امکان پذیر نخواهد بود.


تلاش برای ایجاد نقطه تعادلی در فرایند دیپلماسی هسته ای 22 ماه به طول انجامید. مذاکرات فشرده در وین، ژنو و نیویورک به موازات دیپلماسی چند جانبه معطوف به تعامل سازنده را می توان زیر بنای توافق ششم آوریل و 14 جولای 2015 دانست. روندی که توانست توافقی با عنوان «برنامه جامع اقدام مشترک» را تنظیم کند. واقعیت آن است که تلاش دیپلمات های وزارت امور خارجه  برای گذار از بحران هسته ای بر اساس سطح و شکل خاصی از «شناخت راهبردی»، «درک سیاست بین الملل»،« وقوف بر مولفه های حقوق بین الملل» و «میزان بهره گیری از فرصت ها برای مقاعد سازی» انجام گرفته است.


توافق هسته ای ایران و کشورهای گروه 1+5 می تواند آثار و پیامدهایی در سطوح فروملی، منطقه ای و بین المللی ایجاد کند. سطوح فروملی را حوزه اجتماعی تشکیل می دهد. شاید بتوان در سطح فروملی، حوزه اجتماعی و عرصه عمومی در سپهر تصمیم گیری سیاسی، اقتصادی، امنیتی و راهبردی رابطه ای مستقیم برقرار کرد. هریک از این حوزه ها می تواند آثار خود را در فضای تصمییم گیری در سطح ملی به وجود آورد.


واقعیت آن است که تصمیم گیری در سطح ملی بدون توجه به مولفه های اجتماعی امکان پذیر نیست. یکی از دلایل پیگیری دیپلماسی هسته ای را می توان ناشی از مشکلات مربوط به سیاست تحریم ها دانست. سیاست تحریم در زندگی اقتصادی و اجتماعی ایران تاثیر بر جا گذاشته و زمینه لازم برای اثر بخشی در حوزه های راهبردی را به وجود آورده است. ساختار سیاسی هم اکنون نسبت به کلیات توافق هسته ای به تفاهم رسیده اند. اما مهمترین مساله آن است که چنین توافقی چه تاثیری در ارتباط با موقعیت اقتصادی، امنیتی ایران بر جا می گذارد؟


بخشی از ادبیات سیاسی رئیس جمهور روحانی مربوط به آن است دیپلماسی هسته ای باید بتواند زمینه های پایان دادن به مشکلات اقتصادی جامعه ایران را به وجود آورد. به همین دلیل است که جامعه ایران هم اکنون در شرایط انتظار فزاینده قرار گرفته و احساس می کنند که مشکلات اقتصادی آنان در کوتاه مدت بر طرف خواهد شد. چنین رویکردی می تواند بر روند تصمیم گیری های سیاسی و اقتصادی دولت در فرایند دیپلماسی هسته ای تاثیر برجا گذارد.


مذاکرات هسته ای ایران و گروه 1+5 بعد از 22 ماه در روز 14جولای 2015 به توافقی منجر شده که انعکاس اعمال محدودیت های کشورهای 1+ 5، شورای امنیت سازمان ملل و آژانس بین المللی انرژی اتمی در ارتباط با فعالیت و قابلیت هسته ای ایران است. هدف اصلی مذاکرات هسته ای از سوی ایران را می توان «جلب اعتماد کشورهای نظام بین الملل برای ارتقای امنیت ملی ایران» و «حذف تدریجی تحریم ها» دانست. در حالی که هدف بنیادین کشورهای گروه 1+5 را می توان در قالب «راستی آزمایی برای دسترسی به اطلاعات راهبردی ایران» مورد توجه و تحلیل قرار داد.


در چنین فرایندی، ایران و کشورهای جهان غرب بر اساس دو هدف کاملا متفاوت وارد فرایند دیپلماسی هسته ای شدند. هدف اولیه ایران معطوف به «حفظ دستاوردهای هسته ای» بوده است. دستاوردهای هسته ای در ادبیات روابط بین الملل بر اساس مفاهیمی همانند «قابلیت کامل، همه جانبه و فراگیر هسته ای» معنا پیدا می کند. چنین نگرشی به مفهوم آن است که ایران بتواند قابلیت های هسته ای خود را در فردو، نطنز و راکتور آب سنگین اراک حفظ کند.در ازای چنین رویکردی، کشورهای جهان غرب و بازیگران نظام جهانی در چارچوب گروه 1+5 درصدد برآمدند تا «قابلیت راهبردی ایران» را کاهش دهند.


موضوع دیگری که باید در روابط ایران و کشور های 1+5 مورد توجه قرار داد، آن است که همکاری های اقتصادی چه تاثیری در روابط راهبردی برجا می گذارد. ایران و اتحادیه اروپا فعالیت های اقتصادی خود را بر اساس سازوکارهای ناشی از «طرح اقدام مشترک» انجام می دهند. چنین رویکردی بیانگر آن است که ایران تلاش دارد تا زمینه های لازم برای گسترش همکاری ها را فراهم سازد. در حالی که کشورهای اروپایی نگرش متفاوتی به ایران در ارتباط با چگونگی ارتقای همکاری ها در حوزه موضوعات اقتصادی و راهبردی دارند. واقعیت آن است که اتحادیه اروپا دیپلماسی هسته ای را براساس ادامه تحریم ها پیگیری می کند. مقامات آمریکایی و اروپایی بر این اعتقادند که اگر فشار اقتصادی و بین المللی علیه ایران کاهش یابد، در آن شرایط روند ادامه همکاری های هسته ای ایران با گروه 1+5 کاهش می یاید.


جایگاه یابی حزب جمهوری خواه در کنگره آمریکا به مفهوم آن است که جمهوری خواهان از سازوکارهای معطوف به دیپلماسی اجبار برای گسترش فشارهای اقتصادی بهره خواهند گرفت. هرگونه فرایند اقتصادی می تواند آثار و نتایج راهبردی خود را به وجود آورد. تحریم های اقتصادی بخشی از سیاست عمومی جهان غرب محسوب می شود. بنابراین تغییر در بافت کابینه یا کنگره تغییر بنیادین در سیاست های عمومی کشورهای جهان غرب ایجاد نمی کند.


** تاثیر توافق هسته ای برنامه جامع اقدام مشترک بر محیط منطقه ای


محیط منطقه ای ایران با چالش های ناشی از تضادهای سیاسی، امنیتی و هویتی پیوند یافته است. بسیاری از کشورهای منطقه ای در سال های گذشته ائتلاف تاکتیکی با تل آویو برای محدود سازی قابلیت راهبردی ایران ایجاد کرده اند.


طبیعی است که چنین فرایندی می تواند مشکلات و محدودیت های راهبردی را در آینده ایران به وجود آورد. به طور کلی می توان بر این موضوع تاکید داشت که کشورهای منطقه ای تلاش دارند تا زمینه محدود سازی روابط ایران با سیاست جهانی را به وجود آورند.


بر اساس نگرش چنین بازیگرانی، هرگونه موقعیت یابی منطقه ای ایران می تواند آثار قابل توجهی در موازنه قدرت برجا گذارند.


به همین دلیل است که آینده سیاست منطقه ای ایران برای کشورهای اروپایی، آمریکا و حتی بازیگران سیاسی و امنیتی خاورمیانه اهمیت زیادی دارد. تل آویو تلاش دارد تا زمینه محدود سازی قدرت اقتصادی ایران به وجود آید. چنین رویکردی به مفهوم آن است که هرگونه روابط راهبردی می تواند آثار خود را در سازوکارهای کنش منطقه ای برجا گذارد.


به همین دلیل است طیف گسترده ای از کشورهای منطقه ای از بازگشت ایران به حوزه قدرت راهبردی و دیپلماسی مبتنی بر تعامل استقبال به عمل نمی آورند. یکی از دلایل اصلی چنین فرایندی را می توان تضادهای محیط منطقه ای دانست. وزیر خارجه عربستان در دورانی که فعالیت دیپلماتیک خود را به عنوان سفیر در آمریکا ادامه می داد، در دیدار با مقامات عالیه وزارت خارجه آمریکا بر ضرورت ائتلاف منطقه ای برای مقابله با ایران از طریق سازوکارهایی که منجر به تغییر رژیم شود، حمایت به عمل آورده است.


بسیاری از سیاست های امروزین عادل بن احمد الجبیر مشابه الگوهای رفتاری است که مطالب آن را سایت ویکی لیکس منتشر کرده است. با توجه به چنین شرایطی است که برخی از بازیگران منطقه ای در زمره نیروهای محسوب می شوند که محدودیت های زیادی علیه اوباما در فرایند تصویب توافق هسته ای اعمال کرده اند. عربستان سعودی، ترکیه، قطر و امارات متحده عربی در زمره کشورهایی محسوب می شوند که تلاش دارند تا ایران را در حوزه منطقه ای محدود سازند. 


طبیعی است که در چنین شرایطی اوباما و بخشی از بازیگران بین المللی ناچار خواهند بود تا سیاست گروه های ذی نفوذ منطقه ای را در تصمیم گیری های خود مورد توجه قرار دهند. عربستان را می توان در زمره کشورهای منطقه ای دانست که تلاش دارد تا محدودیت های راهبردی جدیدی را در ارتباط با ایران تصویب کند. مذاکرات ملک سلمان با اوباما در واشنگتن را می توان به عنوان بخشی از دیپلماسی و سیاست منطقه ای دانست که آثار خود را در تصمییم گیری های راهبردی بر جا می گذارد.


هم اکنون برخی از کشورهای منطقه ای همانند عربستان سعودی تلاش دارند تا این ذهنیت را منعکس سازند که بازسازی روابط با ایران می تواند مشکلاتی را در فضای امنیت جهانی ایجاد کند.


به همین دلیل است که آنان تلاش دارند تا زمینه برگشت پذیری محدودیت های راهبردی در ارتباط با ایران را فراهم سازند. روند «برگشت پذیری تحریم های بدون قطعنامه جدید شورای امنیت» امکان پذیر است. بنابراین کشورهای 1+5 از قدرت لازم برای «مدیریت تحریم ها» در مورد بهانه های خاص در «حوزه هسته ای یا موشک های بالستیک» قادر خواهند بود تا تهدید به تحریم های برگشت پذیر را در دستور کار قرار دهند.


شاید بتوان خاورمیانه را به عنوان منطقه ای دانست که از یک سو برای جهان غرب دارای منافع مشترک راهبردی است و از سوی دیگر، هریک از کشورها به دلیل  رویکرد خاصی که نسبت به خاورمیانه دارند، نگرش متفاوتی را در این ارتباط ارائه می دهند. نشانه های تفاوت در رویکرد آمریکا – اروپا در خاورمیانه را می توان مربوط به موضوعاتی دانست  که انعکاس تجربه راهبردی آنان در کنترل محیط منطقه ای محسوب می شوند.  به طور مثال نگاه امریکا و اروپا در ارتباط با مسائل خاورمیانه ای از جمله لبنان، سوریه، عراق و حتی ایران متفاوت است. هریک از قدرت های جهان غرب نگرش متفاوتی را در ارتباط با موضوعات کشورهای مختلف خاورمیانه ارائه می دهند.


اگرچه ایران و روسیه درباره مسائل منطقه ای از جمله ضرورت مقابله با جبهه النصره و داعش دارای رویکرد نسبتا مشترکی هستند اما چنین رویکردی به مفهوم تسری سیاست منطقه ای به حوزه سیاست هسته ای تلقی نمی شود. روسیه تا کنون بخش قابل توجهی از سیاست های آمریکا و اتحادیه اروپا در روند اعمال تحریم علیه ایران را مورد پذیرش قرار داده است از سوی دیگر روسیه تلاش دارد تا هم اکنون تحریم های آمریکا و اتحادیه اروپا علیه خود را پایان دهند.


در چنین شرایطی، روسیه و چین به تنهایی و بدون مشارکت با دیگر کشورهای گروه 1+5 قادر نخواهند بود تا روند پایان بخشیدن به تحریم ها را تسریع کرده یا اینکه حقوق هسته ای ایران را در فضای 1+5 مورد پذیرش قرار دهند. زیر ساخت تفکر امنیتی آمریکا و کشورهای اروپایی بر دگرگونی راهبردهای امنیتی در مناطقی قرار دارد که همواره در فرایند بحران های ساختاری و منطقه ای واقع می شوند. به عبارت دیگر، هر گونه دگرگونی در راهبرد امنیتی آمریکا تابعی از شکل بندی های کنش بازیگران منطقه ای و بین المللی محسوب می شود. عربستان از سال 1932 جایگاه خود را در ساختار سیاسی، اقتصادی و راهبردی آمریکا تثبیت کرده است.


در چنین فرایندی رهبران سیاسی و امنیتی عربستان مبادرت به ایجاد لابی های تاثیرگذار در ساختار امنیتی آمریکا کرده و از این طریق موقعیت خود را به عنوان کشوری که بیشترین صادرات نفت جهان را به انجام می رساند، در ساختار سیاسی آمریکا تثبیت کرده است. هم اکنون کشورهای منطقه ای امیدوارند که از سیستم ماشه مندرج در قطعنامه 2231 در ارتباط با ایران استفاده کنند. از همه مهمتر اینکه در قطعنامه 2231 این موضوع مورد تاکید قرار گرفته که هریک از کشورها می توانند الگوهای رفتار سیاسی، اقتصادی و راهبردی ایران را رصد کرده و آن را به شورای امنیت گزارش دهند. طبیعی است که در چنین شرایطی موضوع مربوط به بازگشت پذیری تحریم ها و کاهش قدرت راهبردی ایران، بخشی از سیاست های راهبردی بازیگران منطقه ای در ارتباط با ایران را متقاعد خواهد ساخت.


در برخی از مواقع مشاهده می شود که کارگزاران سیاست خارجی آمریکا تلاش دارند تا محدودیت هایی را برای تحرک ژئوپلتیکی ایران ایجاد کنند. برخی از اعضای کنگره بر این موضوع تاکید دارند که ایران باید روندهای سیاست خارجی و منطقه ای خود را بازسازی کند. چنین رویکردی به مفهوم آن است که تضاد و رقابت به عنوان دو شاخص اصلی سیاست کشورهای منطقه ای و قدرت های بزرگ با ایران خواهد بود. طبیعی است که چنین نگرشی آثار خود را در دیپلماسی هسته ای و سیاست های امنیت منطقه ای نیز بر جا خواهد گذاشت.


** تاثیر توافق هسته ای بر سازوکارهای سیاست های ایران در عرصه جهانی و بین المللی


مشارکت کشورهای گروه 1+5 با ایران در فرایند مذاکرات هسته ای توانست آثار قابل توجهی در کاهش تضادهای سیاسی و بین المللی ایران با کشورهای اروپایی و آمریکا ایجاد کند. بازگشایی سفارت انگلیس در تهران و اعزام کاردار برای ماموریت های محدود به مفهوم آن است که سطح جدیدی از همکاری های بین المللی ایران با قدرت های بزرگ به وجود آمده و زمینه تداوم آن از طریق دیپلماسی وجود خواهد داشت. هرگاه دیپلماسی ادامه پیدا کند، بخشی از تهدیدهای نظامی و امنیتی قابل کنترل خواهد بود.


روندهای جدید سیاست خارجی ایران مربوط به شرایطی بود که امید همه جانبه ای به بازسازی روابط اقتصادی  با نظام جهانی داشت. تلاش های دیپلماتیک ایران در شرایطی انجام گرفت که محدودیت های بین المللی برای کاهش قدرت اقتصادی، اعتبار سیاسی و ضرورت های امنیتی ایران در حال افزایش بود. واقعیت آن است که «رژیم های بین المللی تحریم»، «محدودیت های اقتصادی گسترده ای» را برای ایران ایجاد کرده است.


واقعیت آن است که کشورهای جهان غرب تلاش می کنند تا ادبیات نسبتا مشترکی برای مقابله با تهدیدات منطقه ای و بین المللی تبیین کنند. نظریه پردازان روابط بین الملل  بر این موضوع تاکید داشته اند که همکاری های راهبردی بین کشورهای انجام می گیرد که یا دارای منافع مشترک باشند یا اینکه با تهدیدهای مشترکی روبرو شوند. شکل بندی های قدرت در سیاست بین الملل نشان می دهد که آمریکا و اروپا نه تنها در بسیاری از موضوعات منطقه ای و بین المللی دارای منافع مشترک هستند، بلکه آنان با تهدیدهای مشترکی نیز روبرو شده اند.


 واقعیت آن است که محدودیت های اعمال شده بر ساختار اقتصادی و تلکنولوژیک ایران توانست آثار قابل توجهی در محیط اجتماعی و ساختاری ایران بر جا گذارد.  بخش قابل توجهی از این محدودیت ها را می توان انعکاس نقش یابی گروه های ذی نفوذ در ساختار تصمیم گیری آمریکا دانست. در نتیجه چنین فرایندی زمینه برای ائتلاف «گروه های اسرائیل محور» و «گروه های عرب محور» در آمریکا ایجاد شده و «ائتلافی از نیروهای ضد ایرانی در سیاست بین الملل» گسترش یافته است.


واقعیت های راهبردی نشان می دهد که سیاست بین الملل در مقابله با ایران از الگوی کنش متوازن و همکاری جویانه بهره گرفته است. بسیاری از قطعنامه های  شورای امنیت و لایحه های تصویب شده در کنگره آمریکا با اجماع نسبی انجام گرفته است. در این دوران، هدف اصلی بازیگران سیاست بین الملل آن بود که زمینه های لازم برای محدود سازی نشانه های نقش یابی ایران در محیط جهانی را ایجاد کنند. در چنین شرایطی، نشانه هایی از ائتلاف بین المللی علیه ایران در شورای امنیت ایجاد شد.


هیچ یک از قدرت های بزرگ قطعنامه هایی را که توسط آمریکا،انگلستان و فرانسه علیه ایران تنظیم شده بود وتو نکردند. اجماع بین المللی ایجاد شده علیه ایران صرفا ماهیت آمریکایی محور ندارند. کشورهای روسیه، چین و اتحادیه اروپا تمایلی به قدرت سازی ایران در نظام جهانی نشان نداده اند. در چنین شرایطی گروه های ذی نفوذ در ساختار سیاسی آمریکا مشکلاتی را برای همکاری های اقتصادی موثر با ایران به وجود آورده اند. شواهد نشان می دهد که هم اکنون اوباما در داخل آمریکا با «مشکلاتی در روند تصویب موافقت نامه» روبه رو خواهد شد.


چنین مشکلاتی بخشی از واقعیت روابط ایران با جهان غرب در آینده خواهد بود. به طور کلی چالش های فراروی ایران بر روند تصمیم گیری و سیاست گذاری امنیتی آمریکا و سیاست های بین الملل تاثیر بر جا خواهد گذاشت. در این فرایند، «گروه های اسرائیل محور» بر این اعتقادند که آمریکا نباید اجازه غنی سازی ارانیوم را به ایران می داد. این گروه های بر این اعتقادند که اگر تحریم ها علیه ایران حذف شوند، در آن شرایط «تحرک ایران در محیط منطقه ای و بین المللی» افزایش خواهد یافت.


واقعیت آن است که گروه های محافظه کار و لابی های تاثیر گذار در تصمیم گیری های راهبردی آمریکا به عنوان تهدید جدی برای اجرایی سازی توافق هسته ای در راستای حذف تحریم ها و کاهش محدودیت های راهبردی محسوب ی شوند. نقش چنین گروه های در روند تصمیم گیری به گونه ای است که اوباما در نخستین واکنش نسبت به توافق جامع هسته ای ایران و کشورهای گروه 1+5 بر این موضوع تاکید داشته که اگر کنگره توافق انجام شده را مورد تصویب قرار ندهد، آن را وتو خواهد کرد.


تیم سیاست خارجی آمریکا بر این اعتقادند که موافقت نامه ایجاد شده بیشترین مازاد راهبردی را برای آمریکا داشته است. در این ارتباط، جان کری به مخالفان خود هشدار داده که اگر این موافقت نامه حاصل نمی شد، ایران از «قابلیت گریز هسته ای» برخوردار بود؛ در حالی که از این مقطع زمانی به بعد باید «در برابر نهادهای بین المللی پاسخگو باشد». واقعیت آن است که تبیین چنین استدلال هایی نمی تواند مانع از محدودیت های کنگره علیه اوباما باشد.


اوباما تلاش دارد تا نشان دهد که آمریکا به نتایج موثری در تعامل با ایران دست یافته است. در چنین فرایندی اوباما و کری ترجیح می دهند روابط با ایران بازسازی و ارتقا یابد. اوباما بر این اعتقاد است که به اقدامات تاریخی موثری در سیاست بین الملل دست زده و در نتیجه زمینه کاهش تهدیدات ایران علیه آمریکا و جهان غرب را به وجود آورده است. در حالی که مخالفان وی بر این موضوع تاکید می کنند که موافقت نامه هسته ای منجر به کاهش قدرت راهبردی ایران نشده و «پایان یافتن تحریم ها موقعیت دولت را برای بهینه سازی شرایط اقتصادی جهت ارتقای برنامه های دفاعی،امنیتی و نظامی که دارای اثر بخشی راهبردی در محیط منطقه ای و بین المللی است، فراهم می سازد.»


کشورهای موثر در سیاست جهانی تلاش دارند تا زمینه ادغام ایران در سیاست بین الملل بر اساس سازوکارهای دیپلماتیک و همکاری جویانه را به وجود آورند. واقعیت آن است که دیپلماسی بین المللی بر اساس الگوی کنش کارگزاران و دیپلمات ها در فضای منطقه ای و ساختاری حاصل می شود. در چنین شرایطی است که می توان نشانه های از تداوم محدودیت های راهبردی در برابر ایران را مشاهده کرد.


محدودیت های راهبردی از این جهت اهمیت دارد که می توان نشانه های آن را در فضای سیاست جهانی و همچنین الگوهای کنش منطقه ای تحلیل کرد. هر بازیگری صرفا در شرایطی می تواند بر محیط بین الملل تاثیر گذار باشد که نتایج حاصل از آن بتواند در محیط منطقه ای مشاهده کند. واقعیت های کنش سیاست جهانی به مفهوم آن است که هیچ بازیگری قادر نخواهد بود روندهای کلی در سیاست جهانی را تغییر دهد. سیاست جهانی معطوف به ایجاد تعادل در قدرت بازیگرانی است که در صدد ایفای نقش به عنوان قدرت منطقه ای هستند. کشورهای اروپایی، آمریکا، روسیه و چین دارای نگرش نسبتا مثبتی در ارتباط با ایجاد موازنه جدید قدرت و بازتولید قدرت در محیط منطقه ای و در الگوی تعامل با ایران خواهند بود.


** فرجام سخن


22 ماه دیپلماسی هسته ای برای ایران دستاوردها و محدودیت هایی را به وجود آورده است. مهمترین دستاورد دیپلماسی هسته ای ایران را باید بهینه سازی روابط خارجی با کشورهای اروپایی و جهان غرب دانست. به عبارت دیگر، در 22 ماه گذشته ادبیات عمومی دولت درباره موضوعات سیاسی جهانی ماهیت مسالمت آمیزی پیدا کرده است. ادبیات سیاسی کشورهای جهان غرب در ارتباط با ایران نیز از وضعیت تعارضی خارج شده است. به عبارت دیگر، نشانه هایی از سازوکارهای کنش همکاری جویانه در روابط ایران و جهان غرب مشاهده می شود. اما چنین فرایندی ماهیت مرحله ای، تاکتیکی و غیر راهبردی دارد.


به عبارت دیگر می توان بر این موضوع تاکید داشت که 22 ماه  دیپلماسی هسته ای تغییر چندانی در سیاست راهبردی جهان غرب در برخورد با ایران ایجاد نکرده است. علت آن را باید در بنیان های دیپلماسی آمریکا و اتحادیه اروپا دانست. دیپلماسی بخشی از ابزار قدرت برای متقاعد سازی و اجبار دیگر کشورها در روند انجام سیاست های منطقه ای و فعالیت راهبردی تلقی می شود. عدم تغییر در نگرش راهبردی جهان غرب نسبت به ایران منجر به اتخاذ سیاست هایی شده که ماهیت تاکتیکی دارد. بسیاری از روندهای موجود در سیاست هسته ای ایران و کشورهای 1+5 به نتایج مشخصی منجر نشده است.


جهت گیری کلی سیاست بین الملل آن است که روابط خارجی با ایران بر اساس الگوی تعامل همکاری جویانه ادامه یابد. طبیعی است که برخی از بازیگران منطقه ای و همچنین گروه های ذی نفوذ در آمریکا واروپا تلاش دارند تا محدودیت های جدیدی را برای روند بازسازی روابط ایران با سیاست جهانی ایجاد کنند. واقعیت آن است که اگر تحریم های اقتصادی به ویژه مالی، بانکی، صنعتی و تکنولوژیک برداشته شود، در این شرایط می توان بر این موضوع تاکید داشت که توافق هسته ای آثار مثبتی را برای گروه های اجتماعی، دولتی و نظام سیاسی ایران ایجاد خواهد کرد.


اگر چنین فرایندی با چالش های ناشی از محدودیت ساختاری جهان غرب و یا فشار گروه های ذی نفوذ روبه رو شود، طبیعی است که تامین اهداف راهبردی ایران با مشکلاتی روبرو شده؛ به گونه ای که امکان شکل گیری اقدامات واکنشی در سطوح اجتماعی، ملی و منطقه ای اجتناب ناپذیر خواهد بود.


*از: دکتر ابراهیم متقی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران


*منبع: همشهری دیپلماتیک، نشریه سیاسی ـ تحلیلی، دوره جدید، شماره 88، پاییز 1394


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۲
عبدالکریم فیروزکلائی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی