خطر جنگ بین ایران و عربستان زیاد است
فایننشال تایمز نوشت: رقابت و تنش میان ایران و عربستان سعودی به خطرناکی انبار باروت است.
به گزارش «انتخاب»، این روزنامه انگلیسی آورده است: قیمتهای نفت اکنون نسبت
به سال گذشته پنجاه درصد سقوط داشته و کمتر از چهل درصدِ بالاترین سطح
قیمت نفت در سال دو هزار و دوازده است. در سطح جهان همچنان میزان عرضه نفت
حدود دو میلیون و پانصد هزار تا سه میلیون بشکه در روز بیش از میزان تقاضا
است و این باوجود کاهش صادرات نفت لیبی و دو جنگ خونین - جنگ اول بر ضدداعش
در سوریه و عراق، جنگ دوم بر ضد حوثی ها در یمن- است. این دو جنگ که
مستقیما هیچیک از نواحی مهم تولید نفت را تحت تاثیر قرار نمی دهند، جنگهای
نیابتی مرتبط با رقابت بین عربستان سعودی و ایران است. اما اکنون خطر وقوع
یک جنگ علنی بین ریاض و تهران رو به افزایش است. تاسیسات و صادرات نفت بطور
قطع اهداف اصلی خواهند بود و در آن شرایط افزایش قیمت نفت اجتناب ناپذیر
است. سوال این است که آیا امکان جلوگیری از چنین بحرانی وجود دارد.
هرگز روابط نزدیکی بین پادشاهی عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران وجود
نداشته است. این نزاع تا حدی مذهبی و تا حدی اقتصادی و ارضی است. هر دو
کشور می خواهند رهبر مسلم منطقه باشند. در ماههای اخیر روابط فیمابین تیره
تر شده است. جدیترین علت آن جان باختن هفتصد و شصت و هفت زائر مسلمان در
مراسم سالانه حج در مکه از جمله حدود صد و شصت و نه(این آمار قدیمی است)
ایرانی بوده است. از زمان وقوع آن حادثه دردناک، رهبران ایران از این ماجرا
انتقاد کرده اند و سعودی ها را به دلیل عدم همکاری به «اقدام تلافی
جویانه» تهدید کرده اند.
این لحن تند حاکی از گسترش تنش در سراسر منطقه است و با وضعیت اروپا چند
ماه قبل از جنگ جهانی اول قابل مقایسه و به همان اندازه خطرناک است.
این روزنامه در ادامه مدعی شد: هفته گذشته همچنین شاهد رهگیری یک قایق توسط
سعودیها بودیم که از ایران به سمت شمال یمن می رفت و حامل موشک انداز و
گلوله های ضد تانک برای شورشیان حوثی بودکه همچنان در برابر حملات هوایی
سعودی مقاومت می کنند. از زمان برکناری عبد ربه منصور هادی از ریاست جمهوری
یمن توسط نیروهای حوثی در سال جاری حدود دو هزار یمنی کشته شده اند، از
جمله دویست کشته در حمله هوایی دو هفته قبل سعودیها به یک مراسم عروسی.
سه عامل مجموعا در ایجاد این وضعیت خطرناک نقش داشته است: نخست آن که،
ایران به موجب توافق هسته ای با آمریکا و دیگر قدرتهای خارجی آزادی عمل
پیدا می کند. این توافق برای ایران فرصت لازم را جهت ایجاد و تقویت شبکه ای
از پیوندها در سراسر منطقه از لبنان و سوریه تا حوثی ها و جوامع شیعه در
خلیج (فارس) و نقاط دیگر فراهم می سازد.
دوم، مداخله روسیه در سوریه موضع بشار اسد رئیس جمهور و ایرانیان را تقویت
می کند و عدم قاطعیت ائتلاف تحت رهبری آمریکا بر ضد دولت اسلامی (گروه
تکفیری صهیونیستی داعش) را بیش از همیشه آشکار می سازد. تعامل فعال فرانسه
قابل تحسین است اما ظاهرا انگلیس قادر به تصمیم گیری در مورد مشارکت جدی
نیست. در حالی که حملات هوایی آمریکا داعش را هدف قرار می دهد، واشنگتن
تاکنون از هیچیک از جناحهای رقیب برای برکناری اسد حمایت قاطع به عمل
نیاورده است.
عامل سوم که تا حدی نتیجه دو عامل اول است، این است که سعودیها تحت حاکمیت
یک پادشاه جدید به این نتیجه رسیده اند که خود باید از منافع شان حفاظت
کنند. اتکا به آمریکا بی فایده است و آنها با توجه به بی اعتنایی واشنگتن
به نگرانی هایشان در مورد توافق با ایران به این نتیجه رسیدند. سیاست سعودی
از اقدام مستقیم بر ضد حوثی ها در یمن تا تلاش پیوسته برای بدست گرفتن
کنترل بازار نفت جهت حفاظت از سهم شان در بازار را در بر می گیرد.
در صورت وخامت اوضاع، نفت هدف عمده خواهد بود. تاسیسات و نفت کش هایی که
عربستان از طریق آنها روزانه حدود هفت میلیون بشکه نفت صادر می کند، آسیب
پذیرند. این خطر در مورد تولید نفت در ناحیه عمدتا شیعه نشین نیز وجود
دارد. سیستم های کنترل الکترونیک که قبلا هک شده اند ممکن است مجددا هدف
قرار گیرند. امروز جریان نفت از خلیج فارس به سمت شرق است نه غرب. سه چهارم
محموله های نفتی که هر روز از تنگه هرمز عبور می کنند، به سمت شرق می رود.
اما بازار جهانی یک موجودیت واحد است و تاثیر هر گونه اختلالی فورا گسترش
می یابد.
یک جنگ علنی اجتناب ناپذیر نیست. این دو کشور طی بخش عمده ای از قرن گذشته
در کنار هم به سر برده اند. اما لفاظی های تند خطرات واقعی را تشدید می
کند. در گذشته، آمریکا شاید قادر به کنترل اوضاع بود، اما قدرت سیاسی
آمریکا در منطقه اکنون نسبت به دهه های قبل تضعیف شده است.
آمریکا چند پایگاه نظامی بزرگ در این ناحیه دارد. هیچگونه عقب نشینی واقعی
صورت نگرفته است اما- همانطور که سناتور جمهوری خواه جان مک کین اخیرا ادعا
کرد- صحبت از «هدایت از پشت صحنه» و خارج کردن اکثر نیروهای آمریکایی از
ماموریتهای رزمی در عراق و افغانستان از یک عقب نشینی راهبردی پس از دو جنگ
شکست خورده حکایت دارد. همه اینها بدین معنی است که راه حل باید از درون
منطقه بویژه از طرف خود سعودیها و ایرانی ها باشد.
دو چهره اصلی در همه این مسائل حسن روحانی رئیس جمهور میانه رو ایران و
محمد بن سلمان وزیر دفاع سعودی اند که همچنین جانشین ولیعهد و پسر ملک
سلمان است. طبق همه معیارهای منطقی هیچیک از آنها نفعی از یک جنگ علنی نمی
برند. روحانی به تازگی به توافق هسته ای دست یافته است و به تحکیم قدرتش از
طریق یک دوره نوسازی اقتصادی نیاز دارد. محمد بن سلمان باید موقعیت خود را
تثبیت نماید نه اینکه با جنگی که در آن نیروهای مسلح قدرتمند و کل ایران
می توانند در آن به آسانی پیروز شوند، همه چیز را به خطر اندازد.
به لحاظ منطقی نباید هیچ جنگی بین دو کشور رخ دهد. اما خاورمیانه انبار
باروت است. هیچ تضمینی برای تحقق نتایج منطقی وجود ندارد. تجار و مصرف
کنندگان نفت باید آماده باشند. پاییز امسال ممکن است بی ثباتی وسیعی همراه
داشته باشد.